32





тαɢε:
جمعه 15 خرداد 1394برچسب:, 18:26 avi jooon
24

 

 

راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !
    تو … هیچ کجا نیستی… 

 





 

  آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد ، غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود …
    آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه … 

 





 

به من گفت برو گورِت رو گم کن …
    و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !
    کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
    “زبانم لال !” 

 





 

  من که به هیچ دردی نمیخورم …
    این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند …

 



 

 

 





тαɢε:
یک شنبه 27 ارديبهشت 1394برچسب:, 22:39 avi jooon
23

 خسته ام...

حالا که تا اینجا آمده ام ، حالا که چیزی تا رسیدن به تو نمانده است ....

 

خدا تازه یادش افتاده که ما قسمت هم ....نیستیم!!!!


برای بعضی درد ها نه می توان گریه کرد... نه می توان فریاد زد !!!!!

برای بعضی درد ها فقط می توان نگاه کرد...لبخند زد وبی صدا شکست!!!!

 





тαɢε:
یک شنبه 27 ارديبهشت 1394برچسب:, 22:36 avi jooon
22

 

 رف‍ـــــــــــــــــــت . . .

بی آنکه مرا به خ‍ــــــــــــــــدا بسپارد . . .

نمی دانم . . .

خدا را از یاد برده بود یا مرا . . . !؟

::

::





тαɢε:
یک شنبه 27 ارديبهشت 1394برچسب:, 22:35 avi jooon
12

سرگیجه بهانه بود

.

...

.

...

میخواستم با تموم وجود احساس کنم تکیه گاهمی





тαɢε:
شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, 17:59 avi jooon